Шаһнамәдә урыннар исемлеге

Wikipedia — ирекле энциклопедия проектыннан ([http://tt.wikipedia.org.ttcysuttlart1999.aylandirow.tmf.org.ru/wiki/Шаһнамәдә урыннар исемлеге latin yazuında])

Фирдәүсинең фарсы теллеШаһнамәэпосында чагылган/искә алынган урыннар исемлеге:

Олы Иран һәм Туран[үзгәртү | вики-текстны үзгәртү]

Тигезлекләр[үзгәртү | вики-текстны үзгәртү]

Таулар[үзгәртү | вики-текстны үзгәртү]

Елгалар[үзгәртү | вики-текстны үзгәртү]

Башкалар[үзгәртү | вики-текстны үзгәртү]

Шулай ук карарга мөмкин[үзгәртү | вики-текстны үзгәртү]

Искәрмәләр[үзгәртү | вики-текстны үзгәртү]

  1. از آمل گذر سوی تمیشه کرد / نشست اندر آن نامور بیشه کرد
  2. 2,0 2,1 2,2 سوی کشور هندوان کرد رای / سوی کابل و دنبر و مرغ و مای
  3. یکایک سوی زابلستان شوید / از ایدر به نزدیک دستان شوید
  4. آنجا به بلخ اندر آمد سپاه / جهان شد ز تاراج و کشتن سیاه
  5. 5,0 5,1 همی رفت شادان به اصطخر پارس / که اصطخر بد بر زمین فخر پارس
  6. کنون از مداین سخن نو کنم / صفتهای ایوان خسرو کنم
  7. از آمل گذر سوی تمیشه کرد / نشست اندر آن نامور بیشه کرد
  8. سوی سیستان رفت باید کنون / به کار آوری زور و بند و فسون
  9. پس آگاهی آمد سوی نیمروز / به نزدیک سالار گیتی فروز
  10. 10,0 10,1 ز قَنُّوج تا مرز کاولستان / همان تا در بُست و زاولستان
  11. 11,0 11,1 دگر پنجهیر و در بامیان / سر مرز ایران و جای کیان
  12. 12,0 12,1 که باشد که پیوند سام سوار / نخواهد ز اهواز تا قندهار
  13. بدینسان بیامد به نزدیک مرو / نپرد بدان گونه پران تذرو
  14. سپهدار ایران به زیبد رسید / از اندیشه کردن دلش بردمید
  15. شه غرچگان بود برسان شیر / کجا ژنده پیل آوریدی بزیر
  16. 16,0 16,1 16,2 دگر طالقان شهر تا فاریاب / همیدون در بلخ تا اندرآب
  17. تیزی روانش مدارا گزید / دلش رای رزم بخارا گزید
  18. ستارهشناسان و کنداوران / ز کشمیر و کابل گزیده سران
  19. ز سومان و ترمذ و ویسه گرد / سپاهی برآمد ز هر سوی گرد
  20. 20,0 20,1 سپاهی بیامد بدین سان ز چین / ز سقلاب و ختلان و توران زمین
  21. 21,0 21,1 دگر مولیان تا در بدخشان / همینست ازین پادشاهی نشان
  22. دگر گوزگانان فرخنده جای / نهادست نامش جهان کدخدای
  23. همی تاز تا آذر آبادگان / به جای بزرگان و آزادگان
  24. نخست از ری آمد سپاه اندکی / که شد با سپاه سکندر یکی
  25. برفتند ترکان ز پیش مغان / کشیدند لشگر سوی دامغان
  26. همیدون برو تا در سغد نیز / نجوید کسی پادشاهی به چیز
  27. کسانی که از شهر ارمان شدند / به کینه سُوی زاولستان شدند
  28. کشیدند لَشکر به دشت نبرد / الانان و دریا پسِ پشت کرد
  29. دگر منزل آن شاه آزاد مرد / لب دِجله و شهر بغداد کرد
  30. به خشکی رسیدند سر کینه جوی / به بیتالمقدس نِهادند روی
    که بر پهلَوانی زبان راندند / همی «کَنگْ دِزْ هوخْتَ»ش خواندند
  31. ز رودابد و شیر تا مرز تور / ازآن بخش گیتی بنزدیک و دور
  32. همه کاول و دنبر و مای و هند / ز دریای چین تا به دریای سند
  33. 33,0 33,1 دهستان و گرگان همه زیر نعل / بکوبید و زِ خون کنید آب لعل
  34. 34,0 34,1 ز رودابد و شیر تا مرز تور / ازآن بخش گیتی بنزدیک و دور
  35. 35,0 35,1 ز دریای گیلان چُن ابر سیاه / دُمادُم به ساری رسیده سپاه
  36. یکی لَشکری ساخت افراسیاب / ز دشت سپیجاب تا رود آب
  37. نه سگسار ماند نه مازندران / زَمین را بشوید به گرز گران
  38. همی راند زین گونه تا شیرخوان / جهان را چُن این بشنوی پیر خوان
  39. شدند اندر ایوان بتان طراز / نشستند با ماه و گفتند راز
  40. چو از دشت بنشست آوای کوس / بفرمود تا پیش او رفت طوس
  41. بشد قارن و موبد و مرزبان / سپاهی ز بامین و ز گرزبان
  42. به گورابه اندرنهادند روی / همه راه شادان و با گفتوگوی
  43. ز خرگاه تا ماورالنّهر بر / که جیحون میانجیست اندرگذر
  44. دو فرزند ما را کنون با دو خیل / بباید شدن تا در اردبیل
  45. بدو گفت: از ایدر برو بالصفهان / همه راه تازان بنزد مِهان
  46. همه باژ کشور سراسر بخواه / بگستر به مرز خزر در سپاه
  47. بخارا و سغد و سمرقند و چاج / سپنجاب و آن کشور و تخت عاج
  48. هم از پَهْلَوِ پارس و کوج و بلوج / ز گیلان جنگی و دشت سَروج
  49. از ایران بشد تا به توران و چین / گذر کرد از آن پس به مکران زمین
  50. به مرو و نشابور و بلخ و هری / فرستاد بر هر سوی لشکری
  51. به رزم اندرون شیده برگشت ازوی / سوی شهر گرگانج بنهاد روی
  52. جهاندار به جهرم رسید / که آنجا بدی گنجها را کلید
  53. تو زایدر برو تا حلب چارهجوی / سپه را جز از جنگ چیزی مگوی
  54. سپه برگرفت از عراق و براند / به رومی همی نام یزدان بخواند!
  55. ز گیل و ز دیلم بیامد سپاه / همی گرد لشکر برآمد به ماه!
  56. چو رام اردشیرست شهری دگر / کزو بر سوی پارس کردم گذر
  57. کجا گند شاپور خواندی وُرا / جزین نام نامی نراندی وُرا
  58. غمی گشت چون بارگی را نیافت / سراسیمه سوی سمنگان شتافت
  59. سیاوخشگرد نهادند نام / جهانی از آن شارستان شادکام
  60. روارو چُنین تا به چین و ختن / سپردند شاهی بدان انجمن
  61. یکی مرد بود اندران روزگار / ز دشت سُواران نیزهگزار
  62. گر از دشت قحطان سگ مارگیر / شود مغ ببایدش کشتن به تیر
  63. که گر پادشا دیده خواهد ز من / وُگر دشت گردان و تخت یمن
  64. چو ایران و دشت یلان و یمن / به ایرج دهد، روم و خاور به من
  65. بیاورد ضحاک را چون نوند / به کوه دماوند کردش ببند
  66. ببردش دمان تا به البرز کوه / که بودش بدانجا کنام و گروه
  67. وزانجا به جیحون نهادند روی / خلیده دل و با غم و گفتوگوی
  68. بیامد چنان تا لب هیرمند / همه دل پر از باد و لب پر ز پند
  69. همه مرزها کرد بیتار و پود / همی رفت پیروز تا کاسهرود
  70. به اروند رود اندرآورد روی / چُنان چون بود شاه دیهیم جوی
    اگر پهلَوانی ندانی زبان / به تازی تو اروند را دِجله خوان
  71. وزین مرز تا پیش دریای چین / همی نام بردند شهر و زمین
  72. همی رو چنین تا سر مرز هند / وزانجا گذر کن به دریای سند
  73. یکی نامداری ز مازندران / به گردن برآورده گرز گران
  74. به پیش اندرون شهر هاماوران / به هر کشوری در سپاهی گران
  75. 75,0 75,1 که رستم به مصر و به بربر چه کرد / بران شهریاران به روز نبرد
  76. شه بربرستان بیاراست جنگ / زمانه دگرگونه تر شد به رنگ
  77. چو آمد به نزدیک شهر هروم / سرافراز با نامداران روم
  78. خردمند و روشندل و پاکتن / بیامد بر سرو شاه یمن
  79. چو پیران بیامد ز هند و ز چین / سخن رفت زان شهر با آفرین
  80. زنی بود در اندلس شهریار / خردمند و با لشکری بیشمار
  81. سکندر سپه سوی بابل کشید / ز گرد سپه شد هوا ناپدید
  82. سپاهی ز رومی و از قادسی، / ز بحرین و از کُرد و از پارسی
  83. مرآن خانه را داشتندی چنان / که مر مکه را تازیان این زمان
  84. و زآن جایگه شاد لشکر براند / به جدّه درآمد فراوان نماند
  85. به بالای سروست با زور پیل / به بخشش بکردار دریای نیل
  86. چو نزدیکی گرگساران رسید / یکایک ز دورش سپهبد بدید
  87. یکی با گهر مرد با گنج و نام / درفشی برافراخت از مصر و شام